تمام تاریخ بشریت، محفلی برای نبرد ضدیتها بوده. خوبی برابر بدی، تاریکی برابر روشنایی. در هر نبردی، هر گروه خودش را بر حق میداند و فلسفه طرف مقابل را قبول ندارد. در فوتبال هم معمولا همین قضیه صادق است. در هر نبردی یک تیم به دنبال داشتن توپ و تیمی دیگر به دنبال بستن فضاهاست. یک تیم حمله را راه بردن میداند و دیگری دفاع. فلسفه یک تیم فوتبال زیباست و فلسفه دیگری فوتبال نتیجه گرا. این بار اما، در نیمه نهایی چمپیونز لیگ ۲۰۱۵، با نبردی تاریخی روبرو هستیم. این بار داستان فرق میکند.
***
قتی "رینوس میشل" توتال فوتبال را به رهبری "یوهان کرایف" در دهه ۷۰ در آژاکس به فوتبال اروپا معرفی کرد، کسی انتظار نداشت تاثیرات آن در آینده نیز تا این اندازه در فوتبال نفوذ کند. اما "کرایف" بعدها در بارسلونا به عنوان مربی، با الهامبخشی از همان توتال فوتبال، مکتبی را پایهگذاری کرد که حالا جذابترین پدیده فوتبال مدرن محسوب میشود. کارگردان اصلی این مکتب در فوتبال مدرن نیز "پپ گواردیولا" بود.
او در بارسلونا آنقدر به موفقیت رسید که سبکش را تبدیل به رویای هر مربی و فوتبالیست نوجوانی کرد. حالا در دور افتادهترین نقاط ایران هم میتوانید علاقه به مالکیت توپ و پاس کاریهای سریع را مشاهده کنید. میتوانید مربیانی را ببینید که تمام آرزویشان، اجرای گوشههایی از این هنر جادویی توسط تیم تحت نظرشان است.
اجرای این سبک اما به حدی سخت و دشوار است که غیر از شاگردان کرایف، شاید کس دیگری جرات اجرای آن را در یک تیم بزرگ اروپایی نداشته باشد. برای همین در سالهای اخیر، کمتر شاهد یک رویارویی مستقیم بین دو تیمی بودهایم که تماما، یک فلسفه یکسان را از بازی داشته باشند. "گواردیولا" و "انریکه" در نقطهای قرار دارند که میتوانند لذتی فراموش نشدنی را برای فوتبال به جا بگذارند.
این دو همبازی سابق، حالا به عنوان سرمربی در بزرگترین تیمهای اروپا، فلسفه کرایف را به شکلی مدرنتر اجرا میکنند. فوتبالی بر محور مالکیت توپ، با پرسینگ سنگین و ریتمی مانند یک موسیقی که هر بینندهای را میتواند به وجد بیاورد. بایرن مونیخ در دو مسابقه آخر خانگیاش در دور حذفی، ۱۳ گل زده و رکوردها را یکی پس از دیگری جابجا میکند. بارسلونا در ۴ مسابقه از تیمهای سیتی و پی اس جی، تیمهای آماتوری ساخت که انگار نه انگار، سال هاست تشنه قهرمانی در اروپا هستند. هیچ چیز نمیتواند جذابتر از رویارویی دو تیمی باشد که دقیقا فلسفه یکسانی را در زمین دارند.
شاید هیجانانگیزترین سوال الان این باشد: آیا تیمی برای مقابله با حریف، فلسفهاش را فدا میکند؟ "کارلو آنجلوتی" در رئالمادرید فوتبالی مبتنی بر مالکیت توپ را با ریتمی کند و با حوصله به اجرا میگذارد اما او در مرحله نیمهنهایی چمپیونز لیگ سال قبل، برای عبور از بایرنمونیخ فلسفه تیمش را تغییر داد. او ترجیح داد مالکیت توپ را به حریف بدهد و با بستن فضاها، از طریق ضد حملات به حریف ضربه وارد کند. در این راه هم به موفقیت بزرگی دست یافت و بایرن، با شکست تحقیر آمیزی مواجه شد.
"گواردیولا" و "انریکه" حالا در دو راهی جالبی قرار خواهند گرفت و باید فکر کنند که چگونه میخواهند مقابل پرس از بالای سنگین حریف، به دنبال گرفتن ابتکار عمل و حفظ توپ بیشتر باشند. آیا دو تیم یکدیگر را خنثی خواهند کرد؟ آیا گوآردیولا دست به یکی از آن تغییرات دیوانه وار مخصوص خودش میزند و سیستم تیمش را عوض میکند؟
هر اتفاقی بیفتد، بدون شک این یکی از هیجان انگیزترین نبردهای این چند سال اخیر خواهد بود. نبردی تاریخی که شاید تا مدتها تکرار نشود. نبردی که هر عاشق فوتبالی را دیوانه خواهد کرد. منتظر باشید.